امیر رضاامیر رضا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

امیررضا جون نفس مامان وبابا

خدا قبول کنه

سلام عزیز دلم نفسم . قربونت برم که با این کارهات حسابی ما رو می خندونی .ما که از دست شما نماز خوندنمون همچین یه جورایی شده خدا قبول کنه وسط نماز مهرمون رو نیست یا میای جلومون می ایستی و می گی بغلم کن.یا اینکه موقع سلام نماز یه نفر از پشت بزور می فرستمون سجده یا وقتی رفتیم سجده باید انقده طولانی بشه تا شما هم از تو کمرمون بیای پایین ولی خداییش تا حالا این مدلیش رو نداشتیم که حالا اینم اضافه شد.حالا به روایت تصویر لطفا به تصویر زیر به دقت نگاه کنین کسی امیررضا رو ندیده؟؟؟؟ به یابنده جوایز نفیسی اهدا خواهد شد   مادر قبله از اون وره ببینین عجب شکار لحظه هایی کردم داشتم ظرف ها رو می شستم بابایی امیری هم داشت نماز ...
19 آذر 1392

گلم 17 ماهه شده

گل مامان 1 ماه بزرگتر شدی و هزار ماشالله جنب و جوشت هم بیشتر تو یک ماه گذشته کلی اتفاق افتاد که  بعضی هاشون رو تو مطالب قبلی برات نوشتم اما از جامونده های مطالب اینکه دو تا مروارید قشنگ دیگه که انتظار یکیشون رو خیلی وقته می کشیدیم بیرون اومدن یکیش دندون آسیاب پایین و یه دندون کنارش ایشالله اون یکی آسیاب پایین هم زودتر بیرون بیاد آخه معلومه خیلی اذیتت می کنه و همش انگشتت توی دهنته .قربونت برم هزار ماشااااااااااااالله الان 14 تا دندون داری که تقریبا کار خاصی انجام نمی دن در غذا خوردن فقط نقش نایسر دایسر خونه ما  رو دارن و برای ریز کردن تمامی جامداتی که به سمت دهانت به عنوان غذا یا میوه برده می شه استفاده می شن که البته اینم بگم رنده...
29 آبان 1392

یا حسین (ع)

  عزیزم امسال برات پیراهن مشکی گرفتیم که تو هم تو عزای امام حسین تنت کنی و تقریبا هر شب می رفتی هیئت مسجد محله بابایی چند شبی رو عمو بهزاد زحمت کشید و بردت چون بابایی مسئول گروه مارش هیئت بود و نمی تونست شما رو ببره . یه شب هم   که مراسم سینه زنی هیئت بود بابایی بردت تقریبا 2 ساعتی با بابایی بودی و مسیر زیادی رو هم خودت پیاده راه رفته بودی و سینه زده بودی (قبول باشه عزیز دلم) انشالله امام حسین تو تموم زندگی دستت رو بگیره. اینهم عکس های پسر هیئتیم وقتی بالاخره گوشی بابایی رو به دست آوردی (حرکت انگشت رو داشته باش چه ماهرانه کار می کنی با گوشی) خسته نباشی قبول باشه عزیزم امیررضا و امیرحسین(نوه عم...
27 آبان 1392

یا علی اصغر(ع)

امتحان عشق چون در کربلا آغاز شد   کودکی ششماهه بین عاشقان ممتاز شد هر گلی کز شاخه افتاد و به خاک و خون تپید باغبان عشق آمد با گلش دمساز شد بین هفتادو دو گل یک غنچه نشکفته بود  کان هم آخر روی دست باغبانش باز شد غنچه می خندید امّا باغبانش می گریست یک چهان اندوه و غم ، بِنهُفته در این راز شد نازم آن پروانه ی بی بال و پر را ! کز وفا جان نثار شمع خود ، بی ناله و آواز شد خدایا بحق شیر خواره امام حسین همه بچه ها رو برای پدر و مادرهاشون حفظ کن     نفس مامان خدا رو شکر امسال هم به یاری خدا تونستیم توی مراسم شیرخوارگان حسینی شرکت کنیم سال گذشته خیلی کوچولو بودی تقریبا 5 ماهه...
25 آبان 1392

خدایا شکرت

سلام عزیز دلم .قربونت برم نفسم مطالب اینبار  بخاطر اتفاق های بدی که توی این چند روزه برامون افتاده یکم اعصاب خورد کنه اما بازم خدا رو شکر چون می تونست بدتر از این باشه و باز هم شکر. اول از جاهای خوب خوب شروع می کنم و عید قربان وغدیر رو بهت تبریک می گم اما نگی چرا انقدر دیر که تو ادامه مطلب متوجه می شی .واسه عید غدیر که دوروز تعطیلی بود یهو بابایی تصمیم گرفت بریم ماهشهر پیش خاله سمانه و عمو محمد هم یه سری زده باشیم هم یه تنوعی برای خودمون باشه اما چون یهو تصمیم گرفته بود هیچکدوم از خاله ها امادگی نداشتن و بنابراین خودمون سه نفری عازم شدیم تا اونجا 3 ساعتی بیشتر راه نیست .بعد از انداختن صدقه حرکت کردیم وقتی می خواستیم بنزین بزنیم یهو به...
20 آبان 1392

16 ماهه شدی عزیزم

عزیز دلم  16 ماهگیت مبارک . انشالله تمام زندگیت غرق در لحظات زیبا باشه و هیچوقت از یاد خدا غافل نشی. قربونت برم که روز به روز عزیزتر می شی. و تمام زندگی من و بابایی هستی و اونقدر عزیزی که شیطنتت ها هم برامون شیرینه. از کارهای این روزهات بگم که الان چند روزی هست که دیگه موفق می شی در یخچال رو باز می کنی . کشوی میوه ها رو می کشی بیرون و تمام میوه ها رو پخش می کنی کف آشپزخونه واجازه هم نمی دی در یخچال رو ببندیم . چند وقت هم هست که یکم جیغ جیغو شدی و هر چی که بخوای رو میخوای با داد و بیداد به دست بیاری که اینکارت منو ناراحت می کنه و سعی دارم جلو جیغ کشیدنت رو بگیرم ولی موفق نشدم البته جیغ کشیدنت هم شاید به این دلیل باشه که...
29 مهر 1392

یه خبر خوب

خبر خبر خبردار            امیری شد پسر عمو دار قند عسلم امروز صبح خدا به عمو و زن عموجونت یه پسر کوچولو داده.(قدمش مبارک باشه)انشالله زیر سایه پدر و مادر مهربونش و در کنار آجی گلش متین جون همیشه سالم و شاد باشن.   نفسم نی نی کوچولو دقیقا از شما 1 سال و 4 ماه و 1 روز کوچیکتره انشالله بزرگتر که شدین همبازیهای خوبی برای هم باشین و مثل دو تا داداش هوای همدیگه رو داشته باشین. انشالله بتونیم زودتر نی نی جون رو ببینیم . هزار تا بوس برای نی نی کوچولو ...
26 مهر 1392

روزت مبارک گلم

  چشمان تو را که از نهایت زیبایی و زندگی با من حرف میزند ، دوست دارم نگاهت را که ساده و معصوم در جستجوی کشف این دنیاست ، دوست دارم دستان کوچکت را که  لمس نرم طراوت کودکی است ، دوست دارم صدای شیرنت که تمام دلم را مینوازد ، دوست دارم قدم های تو را که چقدر آسان و راحت لحظه ها را در مینوردد ،دوست دارم رویاهایت را که همه زندگی در عظمت سادگی اش خلاصه میشود ، دوست دارم کودکم ،بزرگ مرد کوچکم با تمام وجودم دوستت دارم/ عزیزم روزت مبارک.   ببخشید مامانی بازم یکم دیر شد چیکار کنم تنبلم دیگه تو نوشتن. شما هم که ماشالله مهندس تا لبتاب رو ببینی از خود بی خود می شی واسه همین منم مثل امتحانای آخر سال که شب...
18 مهر 1392