امیر رضاامیر رضا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

امیررضا جون نفس مامان وبابا

بهار یعنی تو ...

1393/2/11 3:19
نویسنده : مامانی
800 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل قشنگم .منو ببخش که کلی با تاخیر اومدم  .

اول از همه 22 ماهگیت رو بهت تبریک می گم و روز مادر رو هم به همه مامانهای گل تبریک می گم (البته شرمنده با کلی تاخیر)

قربونت برم علت اینکه این همه دیر اومدم 40 درصدش تنبلیه و بقیش هم به خاطر یه سری مسایل حسابی ذهنم درگیره که یکیش هم از شیر گرفتن شماست که حسابی دلم خون می شه وقتی بهش فکر می کنمگریهالبته اینم بگم فعلا عملی نشده در حد فکرش دلم خونه چه برسه به عملگریه

اما جونم بگه برات

از لحظه تحویل سال بگم و سفره هفت سین که من و بابایی با چه مشقتی مشغولت کردیم تا موقع تحویل سال دست به سفره نزنی و بعد در یک نقطه که احتمال دسترسیت کم بود چیدیمش و شما هم چون دستتون نمی رسید لطف می کردین و با اسباب بازی هات منهدمشون می کردی که کلا طی چند روز اول هفت سین یکی یکی سین هاش نابود می شدنیشخند

و بعد از سال تحویل هم خونه باباجون رفتیم و بعد هم خونه آقا جون که اونجا هم شما و هدیه خانم و ثنا خانم در چشم بهم زدنی هفت سین رو منهدم کردینچشمک

بقیه روزهای عید هم که به عید دیدنی و گردش گذشت .

و اما این که اکه هزار ماشالله روز به روز استعدادهات  شکوفا تر می شه و گوشی و تبلت که ببینی اونقدر ماهرانه کار می کنی که همه از این کارت شگفت زده می شن و منم مجبورم گوشیم رو مرتب ازت قایم کنم و معمولا روی سایلنت بزارم چون بلافاصله که یه مسیج بیاد سریع پیداش می کنی و دیگه از دستت درآوردن هم کار حضرت فیلهکچل

اونقدر با گوشیم کارتون دانلود کرده بودی که اینترنتمون برای اولین بار زودتر از موعد تموم شد .هر فیلمی رو هم که بخوای نگاه کنی از تو گوشی می اندازی روی تلویزیون و نگاه می کنی حالا فک کن بابایی هم داره اخبار گوش می ده و شما می خوای فیلم های روی گوشی رو از تلویزیون ببینی شما و بابایی درگیر می شین و غر می زنین و منم کلی به دوتاتون می خندم که البته شما پیروز می شین فرزند سالاری به این می گن.چشمک

 عاشق تبلت هستی .بابایی بهت می گه امیری تبلت می خوای شما هم  که افعال معکوس به کار می بری می گی نه . بابا می گه امیری تبلت بخرم برات چیکار کنی می گی پو بازیقه قهه

یه روز بابایی ماشینت رو برده بود تعمیر وقتی اومد خونه گفت امیری بابا یه چیز خوب برات آوردم شما هم ذوق زده دست هات رو باز کردی و پریدی تو بغل بابایی و گفتی بابا تبتی(تبلت)بابایی بنده خدات مونده بود هاج واج تعجب

هروقت هم می ریم خونه خاله شما از در که وارد می شی داد می زنی دادا ،داداشی هم که اومد پیشت سریع می گی دادا تبتی خنده

خلاصه یه داستانی داریم با شما و عشقت به تبلت و مبایلزبان

یاد گرفتی در حیاط رو باز کنی و یه روز بعدازظهر  تا چشم ما رو دور دیدی در چشم بهم زدنی کفش های عمه انیس رو پوشیده بودی و رفته بودی در حیاط رو باز کرده بودی و داشتی ماشین ها رو نگاه می کردی و دیگه از اون روز همیشه در رو قفل می کنیم تا شما سر از کوچه درنیاریغمگین

توی این مدت دو سه شبی رفتیم  پارک اولش انگار می ترسیدی سوار سرسره بشی ولی الان دیگه از سرسره های تونلی هم نمی ترسی و حتی از سرسره های بادی خیلی بلند هم به خوبی بالا می ری و لذت می بری

  یه شب که رفته بودیم پارک یه دختر 4 یا 5 سالهشیطان دوید اومد سمتت تو هم خیلی ترسیدی و اونم محکم گرفتت بوست کنه و رفت و دوباره برگشت و دوباره محکم گرفتت و تو هم همش گریه می کردیگریه و منم هر کاری کردم دختر رو جدا کنم نتونستم وقتی ولت کرد دیدم گازت گرفته خیلی ناراحت شدم و کلی نازت کردم و صورتت رو شستم تا آروم شدی ولی روزی چند بار ماجرای گاز گرفتن نی نی رو برامون تعریف می کنی قربونت برم محبت

راستی حرف زدنت هم کلی پیشرفت کرده و خیلی کلمات رو می گی و همچنان علاقت به یادگرفتن زبان انگلیسی وجود داره و چند تا کلمه جدید هم یاد گرفتی  ویه روز هم که تازه کلمه بابا(dad) رو بهت یاد داده بودم و شما هم در کمال خودشیرینی بابا رو صدا می کردی dady بوس

بعضی کلمات رو هم که یادت می دم خیلی شیرین ادا می کنی مثلا موز رو می گی نانانا 

و زنبور هم که می شه bee  شما می گی بیب

هر وقت هم که کلمه ای رو فراموش می کنی سریع به جاش می گی baby

 

کلی عکس می خواستم برات بزارم ولی کابل موبایلم ناپدید شده انشالله پیداش کردم سر یه فرصت کلی عکس قشنگ برات می زارم فعلا همین چند تا عکس  روی لب تاب هست برات می زارمخجالت

امیررضا و ماهی کوچولوهاش

پسر گلم داره می ره عیددیدنی

پسر مهربونم سعی خودش رو کرد تا  به مهمون کوچولوش خوش بگذرهمحبت

بقیه عکس ها برای 12 فروردینه

 

گل شقایقم توی دشت شقایقمحبت

داشتی قورباغه ها رو تماشا می کردی و مرتب داد می زدی دوباده(قورباغه)

قربون اون ژست مردونت برم مرد کوچولومبوس

کی گفته با یک گل بهار نمی شه؟

من با  گل وجود  تو همیشه بهار رو حس می کنم...

عاشقتم گل بهاریممحبت

پسندها (2)

نظرات (7)

سپیده..مامانه پارسا
14 اردیبهشت 93 17:42
مامانی دلمون تنگ شده بوداااااااااااااااااااااااااا
مامانی
پاسخ
ما هم همینطور
✿مامان شقایق✿
15 اردیبهشت 93 15:19
سلام عزیزم خوش امدی داشتیم نگران میشدیم خوبی خانمی خوشی ؟ ایشالا ایام بکامتون باشه آوینا گلی ما هم عاشق ماهی هست و چنان با ذوق نگاهش میکنه که نگو پروسه از شیر گرفتن خیلی سخته ایشالا موفق باشی اما یه پیشنهاد دوستانه بهت میکنم اول خودتو اماده کن بعد قدم جلو بذار که یجوری نشه که چند قدم بری بعد احساساتی بشی و برگردی سر خونه اول اینجوری برای دوتاتون سخته موفق باشی گلم عاشق عکس پسرک توی دشت شقایق شدم
مامانی
پاسخ
سلام گلم ممنون که به یادمونی .همچنین انشالله همیشه شاد باشین و ایام بکامتون .آخ قربون عروسک خاله . ممنون از پیشنهادت ولی واقعا سخته برامون دعا کنین
سپیده..مامانه پارسا
15 اردیبهشت 93 16:37
مامانی دلمون تنگ شده بودااااااااااااااااااااااااااااااااا
مامانی
پاسخ
ما بیشتر چه کنیم تنبل شدیم
سمانه(مامان سروش)
21 اردیبهشت 93 12:49
ای خدا!!!این پسره چه تیپ زده!نمیگی دخترای مردمو شیدا میکنی با این قد و بالات جیگر خاله؟؟!!
مامانی
پاسخ
ممنون خاله از این همه تعریف .باد کردم ها
سمانه(مامان سروش)
21 اردیبهشت 93 12:50
خوشگلترین گل خدا وسط گلستان!!!!!!
مامانی
پاسخ
قربونت برم خاله چشمات قشنگ می بینه
مامانِ بهار
22 اردیبهشت 93 18:10
مامانی
پاسخ
مامان پرهام
24 اردیبهشت 93 15:38
سرم را نه ظلم مي تواند خم کند ، نه مرگ ، نه ترس ، سرم فقط براي بوسيدن دست هاي تو خم مي شود پدرم ؛ عیدتون مبارک
مامانی
پاسخ
عید شما هم مبارک