15 ماهه شده گل پسرم
در کوی رضا سرود جان میشنوم
آواز پر فرشتگان میشنوم
بنشسته به هر کرانه پاکان به دعا
لبیک خدا از آن میان میشنوم
میلاد امام رضا علیه السلام مبارک باد
گل پسرم ،قند عسلم میلاد امام رضا و 15 ماهگیت مبارک .
ببخشید که بازم تاخییر داشتم خودت می دونی دیگه تا شما بیدار باشی نمی شه سراغ لب تاب اومد .
ماهگرد 15 تولدت مصادف شد با میلاد آقا امام رضا .عجب روز خوبی دقیق با میلاد صاحب اسمت.امیدوارم که زیر سایه لطف آقا امام رضا بتونیم درست وشایسته تربیتت کنیم.
قربونت برم این ماه هم درگیر دندون در آوردن بودی و دوباره کلی وزن کم کردی . الهی دورت بگردم وقتی رفتیم بهداشت برای چکاب متاسفانه این ماه منحنی رشدت ثابت شده بود .از وقتی که دنیا اومدی با اینکه ریزه میزه بودی ولی هر بار منحنی رشدت صعودی و عالی بود ولی اینبار حسابی اعصابم به هم ریخت آخه هرچی که من تلاش می کنم تا یکم دوباره وزن بگیری بازهم اسهال می شی واسه دندونات و دوباره وزن کم می کنی. انشالله زودتر همه دندونات دربیان تا انقده اذیت نشی نفسم.
اما کارهایی که انجام می دی .
نماز خوندنت که پیشرفت کرده و رکوع وسجده رو خوب انجام می دی و دهنت رو هم مرتب به نشانه ذکر گفتن تکون می دی.
هر وقت که اسم کسی رو بهت می گیم و می گیم کجاست نگاش می کنی و می گی (اییید) و اگر که تو جمع نبود دستت رو می بری عقب و می گی (رههههههه)یعنی رفت.
خیلی کلمات رو هم می تونی تکرار کنی که تو یه پست دیگه برات می زارم.
از خود شیرینیهات بگم که اونقده خوب بلدی که همه می گن کارهات دخترونن از بس خودت رو برامون لوس می کنی .ولی خداییش من عاشق این لوس بازیهاتم.
حساب بوس کردنات که دیگه از دستم در می ره هر وقت از جفتمون رد می شی دستات رو باز می کنی و میای تو بغلمون و کلی بوسمون می کنی.چقدر هم که ما کیف می کنیم .
حسابی هم که ددری تشریف داری و اگه یه شب خونه بمونیم بابایی مجبوره ببردت پیاده روی تا سر خیابون و شما هم با ماشین هایی که رد می شن بای بای می کنی
علاقه زیادی داری که سه شاخه تلفن رو بکشی .(ناقلا نکنه بابایی یادت داده تا قبض تلفن زیاد نیاد)
یه کار جالب که امروز انجام دادی دلم نیومد ننویسم برات.
صبح تو حیاط کار داشتم و تا رفتم سمت در گریه ات دراومد که تو رو هم ببرم منم بردمت و کالسکه ات که از شب قبل تو حیاط بود گذاشتمت توش و رفتم و پیش خودم گفتم الانه که صدات دربیاد ولی با کمال تعجب دیدم ساکتی وقتی برگشتم ببینم داری چیکار می کنی دیدم که بله پسرم دوست پیدا کرده اونم از نوع مگس و داره باهاش بازی می کنه .مگسه هم انگار خوشش اومده بود رو دستت می نشست تا میومدی بگیریش میرفت رو پات و همینطور دنبال کردی تا بالاخره خسته شد و رفت و بعد تو با دستت بهش اشاره می کردی و می گفتی بیا.قربونت برم فکر کنم چند بار دیگه تو حیاط تنها باشی با تمام جک و جانورا دوست بشی خخخخخخخخ
حالا عکس ها
این کره هوش رو عمه انیس برات گرفته و تو هم خیلی دوستش داری (عمه جون دستت درد نکنه)بار اولی که می خواستی باهاش بازی کنی چون بلد نبودی و هرچی تلاش می کردی نمی تونستی شکل ها رو سرجاشون بزاری عصبانی شدی و کلی داد و بیدا کردی کم مونده بود اشکت در بیاد اما بازم علاقه داشتی ولی کم کم یاد گرفتی و الان یکی از بازی های مورد علاقت شده .قربون پسر باهوشم برم
این نی نی هم اسمش امیرعلی . ما با خانواده اش قبل از اینکه شما به دنیا بیاین تو سفر عمره با هم آشنا شدیم و الان جزو دوست های خوبمونن.امیرعلی جون1 ماه از شما کوچیکتره
قربونت برم که خسته بودی تو کالسکه خوابیدی
توی این عکس هم یه شب که رفته بودیم پیاده روی داشتی نق می زدی بابایی رسید عابر بانک رو داد دستت و گفت محکم بگیرش تو هم آروم شدی و قبض رو گرفتی و حتی با اینکه خوابت میومد بازم محکم گرفته بودیش . قربون پسر حرف گوش کنم برم