جشن نیمه شعبان
عزیزم سال قبل از تولدت روز نیمه شعبان با بابایی داشتیم تو خیابون ها چرخ می خوردیم که پشت ترافیک ماشین ها که داشتن پذیرایی می شدن گیر کردیم یه آقایی اومد کنار ماشین وکلی بادبادک دستش بود که روشون تولدت مبارک نوشته بود یکیشون رو داد به من و گفت این برا بچتون .بابایی هم همونجا نذر کرد که سال دیگه انشالله خدا یه نی نی سالم بهمون بده ما هم شب نیمه شعبان بادبادک به بچه ها بدیم . انگار یه فرشته همونجا آمین رو گفت وخدا رو شکر دعای بابایی برآورده شد و نیمه شعبان سال 91 تو تو بغل ما بودی البته اینم بگم که قرار بود تو همون روز نیمه شعبان بدنیا بیای اما چون مامانی یکم اذیت بود تو 21 روزی زودتر دنیا اومدی و شب نیمه شعبان تو بغل بابایی بودی وقتی داشت بادبادک ها رو به بچه ها میداد و عیدتون مبارک رو می گفت خیلی شب قشنگی بود و توی لباس های سبزت خیلی ناز شده بودی قربونت برم عزیزم