زندگی 3 نفره
امیررضا جون من و بابایی بعد از گذروندن سه چهار ماهی که خونه نبودیم بالاخره تصمیم گرفتیم زودتر برگردیم خونه وزندگی سه نفره رو با هم شروع کنیم با اینکه برام خیلی سخت بود چون تو فقط 15 روزت بود ومن هنوز درست سرپا نشده بودم وهنوز به کمک احتیاج داشتم .اما دیگه هم من وبابایی از خونه به دوشی خسته شده بودیم هم کلی به همه زحمت داده بودیم خلاصه بابا جون و مامان جون زحمت کشیدن یه مهمونی برات گرفتن وسیسمونی قشنگت رو که برات زحمت کشیده بودن خریده بودن رو برات با کمک عموها وخاله ها آوردیم خونه وچیدیم و بالاخره اولین شب زندگی سه نفره رو تو خونه خودمون رو شروع کردیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی