یه سوپرایز
نفسم برات یه سوپرایز دارم و یه سوپرایز بزرگ تر که چند روز دیگه برات می گم
سوپرایز اول : با اینکه هنوز 20 روزی به تولدت مونده و چون برای روز تولدت روز شماری می کردیم تا از خدا برای فرستادن یکی از بهترین فرشته هاش به زمین تشکر کنیم و بخاطر یه سری دلایل دیگه.... تولدت رو پیشاپیش گرفتیم
تولدت مبارک
ما توی یه زمان کوتاه تصمیم به گرفتن جشن تولد برات گرفتیم البته کاش می شد برای وجود نازنینت هر روز تولد بگیریم و بتونیم بزرگترین و باشکوه ترین تولد دنیا رو برات بگیریم که تو قشنگ ترین هدیه خدایی و برای تشکر از خدا اگر هزاران بار سجده شکر کنیم بازم کمه.اما از تولد بگم که چه نقشه هایی کشیده بودم و می خواستم یه تم قشنگ برات انتخاب کنم حتی چند تایی رو هم دانلود کرده بودم و می خواستم از بینشون انتخاب کنم اما چون برام سخت بود انتخاب کردن از بینشون و تو هم تو سنی نبودی که علاقه به شخصیت کارتونی خاصی داشته باشی تم کارتونی رو بیخیال شدم و تصمیم گرفتم تم اولین سال تولدت سادگی و صمیمیتش باشه تا تو هم راحت تر باشی و مجبور نشی لباسی که توش راحت نباشی بپوشی انشالله بتونم سالهای دیگه برات جبران کنم .خلاصه یک شبه بساط تولدت رو راه انداختیم و خونه رو با بادکنک . ریسه و عکس های قشنگت تزئین کردیم و بعد هم کیکت رو از مغازه دوست بابایی انتخاب کردیم وسفارش دادیم اما انتخاب کردن کیک هم برای گل پسرم یه پروژه بود .آلبوم رو که نشونمون دادن از اول تا آخرش رو چند باری ورق زدیم چند تایی زو هم انتخاب کردیم ولی هر کدوم رو که انتخاب می کردیم دوست بابایی بنا به دلایلی ازجمله هوا گرمه این ژلست آب می شه و .... پشیمونمون می کرد تا بالاخره یکی رو انتخاب کردیم و سفارش دادیم و بعدش هم رفتم کارت تولدی رو که خودم برات البته با عجله درست کردم دادم تا چاپ کنن . صبح تولدت هم شروع به جمع و جور کردن و مرتب کردن و درست کردن وسایل پذیرایی کردم که البته عمه انیس هم کلی کمکم کرد که دستش هم درد نکنه . تا بعد از ظهر مشغول بودیم ظهر هم بعد از نهار کمی خوابیدی ولی زود بلند شدی و شروع کردی به شیطنت و دوباره بعد از ظهر هم یکم خوابیدی ولی بازهم زود بلند شدی خدا خدا می کردم تا بیشتر بخوابی تا موقع جشن تولدت خوش اخلاق باشی که متاسفانه نشد که بشه . وقتی بابایی کیک رو آورد خواستم تا از تو و بابیی عکس بگیرم ولی حاضر به عکس گرفتن نبودی و می خواستی از پشت میز بیرون بری گفتم شاید مهمونها بیان حالت بهتر بشه که بازم اینطور نبود و اصلا برای جشنت آمادگی نداشتی شاید می خواستی بگی من که هنوز یه سالم نشده چرا سنم رو بزرگتر نشون می دین بابا من هنوز نی نیم خلاصه اصلا برا عکس گرفتن همکاری نکردی و هدیه خانم هم که مثل تو جوگیر شده بود و موزیک متن می زد و دوتایی دست به هم داده بودین و اغتشاش ایجاد کرده بودین وقتی دیدم که اصلا نتونستیم عکس درستی بگیریم دست به دامن بابایی شدم تا بیاد خونه و تو گرفتن یه جشن تولد زورکی کمکمون کنه تا شاید یه چند تا عکسی بگیریم بابلاخره بابایی اومد و هرجوری بود سر وتهش رو هم آوردیم و بعدش لباسات رو عوض کردم و تو هم از اینکه مطمئن شدی کسی نمی خواد ازت عکس بگیره دیگه بداخلاقی نکردی و بعد هم که شب بود و بابابزرگ هات و شوهر عمه هت و شوهر خاله هات اومدن و دور هم یه شام سبک (البته با شرمندگی)خوردیم و کیک و.... اما یه چیز دیگه اینکه دوست داشتیم عمه وحیده و عمه عاطی و عمو وزن عمو مریم ومتین و خاله لیلاو کوثر و عموها باشن که متاسفانه جور نشد اما همشون زحمت کشیدن و تلفنی تولدت رو تبریک گفتن انشالله سال دیگه یه جشن بزرگ تر و کنار همه اونایی که دوستشون داریم.این از اتفاقات جشن تولدت ولی انشالله یه پست هم برای جشن تولدت می زارم تا سوپرایز بعدی رو برات بنویسم.
و اما عکس های جشن تولدت
می خوام خودم خونه رو تزئین کنم
حالا این بادکنک رو کجا بزنم
آفرین به خوذم چه خوشگل تزئین کردم
این نوشته ها رو عمو پیمان دوست بابایی نوشته
اینم کیکمه ببینین چقدر خوشگله
چه خوراکی هایی حیف که به من نمی دن بخورم
خب نشستم یالا دیگه تولد بگیرین کار دارم
ای بابا یه چیزی بخونین همش خودم باید بخونم تولد تولد تولدم مبارک
بابایی چی برام گرفتی قول می دم به کسی نگم
بابایی بده خودم بشمارم یه وقت کم نداده باشی
حسابی خجالتم دادین راضی به زحمت نبودم
اینم ریحانه خانم دختر عمه ام که همش دوست داره بغلم کنه
هههه چه خنده دار یعنی این نی نیه منم
یکم از خودم پذیرایی کنم
وای که چقدر من خوشحالم
حالا یکم هم بازی کنیم
خدایا شکرت دیگه جشن تولد تموم شد بابا چقدر ازم عکس می گیرین
آقا جون یا منو بگیر یا هدیه خانم رو من خجالت می کشم پیش دخترها بشینم
این عکسم ساعت ١.٣٠ شب انداختم و هنوز نخوابیدم ببینین دور چشمام قرمز شده
اینم از کادوهای خوشگل تولد البته بیشترشون نقدی بودن
هدیه عمو محمدرضا و زن عمو و متین جون
هدیه عمه وحیده و عمو عباس و ثنا گلی
هدیه های عمه عاطفه و عمو امین
هدیه عموعلی دوست بابایی و خاله زهرا و طه جون
دست همه درد نکنه چرا زحمت کشیدین....
واینم کارت تولدمه که مامانم زحمتشو کشیده