تابستون و شنا
سلام گل مامان .
بازم با عرض معذرت این پست هم برای یک هفته قبل از ماه مبارک رمضان و علت تاخیر رو هم که قبلا گفتم پریدن عکس ها و بعد از کلی ریکاوری کردن چند تایی عکس به غنیمت گرفتیم
دقیقا روزش یادم نیست یک روز عمه سمیه تماس گرفت و گفت که کلید یه کَت (اتاقک های شخصی کنار رودخونه) رو از دوستشون گرفتن تا همه با هم بریم و البته به خاطر متین خانم که عاشق شناست و چند روز بعدش می خواست برگرده تهران این شد که فردا بعد از درست کردن نهار و جمع کردن وسایل راهی شدیم .
بقیش بیا ادامه مطلب
وقتی رسیدیم خیلی ذوق و شوق داشتی که بری تو آب و بعد از کمی آب بازی و ذوق کردن وقتی یکی دوبار و
مورد حملات آبی قرار گرفتی یکهویی کل ذوق و شوق پرید
ببین چه با ذوق آب بازی می کنی
وروجک داره به بابا آب می ریزه
بازم داری جو می دی
بعد از اینکه شوق و ذوق پرید شما و هدیه خانم یواش یواش به حواشی کشیده شدین و به جای استفاده از آب با سنگ ها بازی می کردین
هدیه وروجک هم داره دنبال سنگ می گرده
بعد هم که شما دو تا فسقلی سنگ ها رو پرت می کردین توی آب و کلی هم ذوق می کردین
سنگ های لب آب کم بوده رفتین از دور دورا بیارین
وبازهم ببری بیچاره که برای شما فقط نقش صندلی رو داره
نمی دونم چه سری داره که شما و هدیه خانم اصلا با این ببری جون دوست نمی شین
اینم شکار لحظه ها پدر و پسر در حال دل و قلوه دادن