جشن تولد دوسالگی
پسرم ارامتر گام بردار تا من جای گامهایت نفس بکشم
امروز روز تولد توست
و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم
که تو خلق شده ای برای من
تا زیباترین لحظه هایم را بسازی.......
دو سال از با تو بودن گذشت
از وقتی مادر شدم معنی دلشوره را فهمیدم
معنی اضطراب را
معنی عاشق شدن تا مرز جنون را......
عاشقانه هایم برایت تمامی ندارد
وقتی تو بهترین اتفاق زندگی ام باشی
برایم بخند .....
انقدر بلند تا من هم بشنوم صدای خنده های کودکانه ات را.......
تا وقتی هستی تا وقتی دستهای گرم وکوچکت
همراه دستهای خسته من است
و تا زمانی که همسفر جاده ی زندگی منی
من زنده هستم
امید زندگی تولدت مبارک........
عزیز دلم امسال به دلایلی از جمله کمبود فضا و... جشن تولد دو سالگیت دو قسمت شد .
که البته خوشبحال شما شد و کلی از تولد گرفتن لذت بردی خدا به دادمون برسه احتمالا سال دیگه 3 تا جشن و سال بعدش 4 تا و همینطور ادامه داره
البته برای وجود نازنینت هر روز هم که جشن بگیریم بازم کمه آخه تو تمام زندگی مایی
روز نیمه شعبان جشن تولد اولت بود که بابا جون و مامان جون و خاله ها رو دعوت کردیم .
شب قبل خاله سمانه و عمو محمد اومدن پیشمون و خاله زحمت درست کردن کیک و ژله رو کشید بنده خدا تا نصفه شب بیدار موند و کیکت رو پخت وصبح هم تزیینش کرد و نهار هم ما دعوت بودیم خونه عمه افسانه رفتیم و زود اومدیم تا من وسایل پذیرایی و تزیین نصفه نیمه رو تموم کنم .علت این که نتونستیم کارهامون رو زودتر انجام بدیم یکیش اینبود که این روزها سرم خیلی شلوغه و تقریبا به هیچ کاریم درست نمی تونم برسم هم یه سری اتفاقات که خیلی تو روحیمون تاثیر داشت .
خلاصه این که تزیینات خیلی خلاصه و مفید بود تزیینات رو هم که کلا خودم درست کرده بودم با همکاری بابایی البته اونم تو فرصتی که شما خواب بودی تم تولدت هم خرگوشی بود که نتونستم چیزی مربوط به تم تولدت تو بازار پیدا کنم وقت عوض کردنو فکر کردن روی تم رو هم نداشتم به همین چیزهای ساده ای که خودم درست کرده بودم بسنده کردم .البته اینم بگم با این که ساده بودن ولی خودم از دیدنشون لذت می بردم چون هر تیکش رو با عشقی که به تو داشتم درست کردم
خلاصه شب که مهمونها اومدن کلی ذوق زده بودی و اصلا یکجا بند نمی شدی اونقدر خوشحال بودی که نمی دونستی چیکار کنی هر کاری می کردیم که بشینی و عکس بگیری اصلا بیشتر از چند ثانیه سر جات بند نمی شدی ولی از فوت کردن شمع خیلی خوشت اومده بود و همش دوست داشتی تکرار کنی وکلی ذوق می کردی و برا خودت دست می زدی .
این از جشن تولد اول عکس هاش رو تو ادامه مطلب می زارم
اما جشن تولد دوم رو بیا ادامه مطلب
اما جشن تولد دوم رو هم جمعه بعد گرفتیم آقاجون و عزیز و عمو و عمه ها مهمونمون بودن.
اینبار زحمت کیک درست کردن رو هم خودم کشیدم
یکی از دلایلی که کیک رو سفارش ندادیم بیرون چون همه با خامه زیادی مخالفن و یکی دیگه می خواستم کیک حداقل با تم تولد یکی باشه و قنادی ها با تم ما کیک 5 کیلویی می پختن به خاطر همین ترجیح دادم خودم کیک رو درست کنم هم به تم تولدت می خوره هم رژیمی تره که برای این که کارهام زیاد نشن روز پنجشنبه کیک رو پختم و تزیین کردم .
روز تولدت همش خدا خدا می کردم تا ساعت 11 بخوابی که تا بعد از نهار خوش اخلاق باشی ولی از بد شانسی ساعت 8 و نیم بیدار شدی و وقتی بابایی اومده بود پیشت و بهت گفته بود امروز تولدته کلی ذوق کرده بودی .
بعد که اومدی پایین همش تو خونه خاله سمانه و عمو محمد رو صدا می کردی قربونت برم که یادت بود هفته قبلش خاله و عمو شب قبل از جشن تولدت اومدن پیشمون تا کمکمون کنن
کلا تا ظهر مشغول بودیم و خدا رو شکر همه چی سر موقع آماده شد .بعد از نهار هم که جشن تولدت رو گرفتیم و خیلی خوش گذشت .
اینم از عکس های جشن تولدها
کیک خاله سمانه پز
لیبل خرگوش و هویج دست ساخت مامان و نوشیدنی آب طالبی
ژله خرده شیشه که متاسفانه مال جشن تولد دوم از بس که باهام همکاری کردی کاملا وا رفت
ریسه هویجی اسم امیررضا و حرگوش ها با عدد 2 دست ساخت مامان .البته اگر خوب نشدن با کمال شرمندگی توی کوتاهترین زمان ممکن درست شدن انشالله جبران می کنم
کلاه خرگوشی رو قرار بود برای کل مهمون کوچولوها درست کنم که چون زیاد ازش استقبال نکردی احتمال دادم بقیه وروجک ها هم استقبال نکنن .
یکی از خرگوش کوچولوهای جشن تولدت (امیر مهدی جونم)
قربونت برم. در حال خوندن (تبدی. تبدی)یعنی تولد،تولد،تولدت مبارک
در حال جو دادن
بیا شمع ها رو فوت کن تا صد سال زنده باشی
حالا کیک رو ببریم
عزیز دلم داری بشقابها رو آماده می کنی برای تقسیم کیک
و حالا اصل مطلب کادو بابا و مامان .مبارکت باشه نفسم
بلافاصله در حال روشن کردن تبلت .دیگه اصلا صدامون رو هم نمی شنیدی
بریم سراغ جشن تولد دوم
اینم از کیک مامان پز .نخندی ها زیاد قشنگ نیست اخه من که ناشی
جمع نی نی ها به ترتیب محمدمبین کوچولو و امیرخان وثناخانم و هدیه گلی
وبازهم امیری در حال جو دادن
ا
و بازهم...
اینم یه خرگوش کوچولو دیگه
ببین شما و ثنا چه متعجب نگاش می کنین
به نظرتون این دو تا خرگوش کوچولو خیلی عجییییییب ساکت ننشستن
و امیری سخت درگیر کادو باز کردن
و اینم کادوهای تولدت
همینطور مقداری هدیه ها نقدی بودن + یک حوله تن پوش قشنگ
دست همگی دردنکنه از جمله عمه عاطی با این که تو جشن نبود از راه دور هوات رو داشت انشالله برا نی نی کوشمولوش جبران کنیم