رفتن به رودخونه
عزیز دلم توی این چند هفنه گذشته چند باری البته بیشتر صبح جمعه رفتیم رودخونه ویه بار هم رفتیم کت (به زبان محلی اتاقک هایی که توی صخره ها کنار رودخونه ساخته شده) که البته شما اصلا خوشت نمیومد چون از آب سرد خوشت نمیاد و بیشتر گریه می کردی و بابایی هم که دست بردارت نبود و همش می خواست به قول خودش عادتت بده و می بردتت توی آب ولی همچنان شما تا پات به آب می رسید صدات در میومد و گریه می کردی .خلاصه هر کاری کردیم که شما یکم آب تنی کنی نشد که نشد.اول وان حمومت رو بردیم که دوستش داری ولی اصلا حاضر نشدی توش بری حتی توی استخر ریحانه کلی اسباب بازی گذاشتیم باز هم نرفتی .فقط من موندم که چرا هروقت می خوام حیاط رو بشورم شما شیلنگ آب سرد رو می گیری سرخودت و هیچ صدات در نمیاد از تو حموم هم که بزور باید بیرونت بیاریم ولی حتی حاضر نبودی اونجا امتحان کنی که ببینی سرمای آب چطوره.
توی این عکس قشنگ معلومه چقدر از آب خوشت اومده
اینجا داری تمرین سوت زدن می کنی
این ببر خوشگل رو گرفتیم شاید بری توی آب ولی به عنوان صندلی استفاده می کنی
اینم یه مدلش
اینم ریحانه خانم که از تمام امکانات استفاده کرده یوقت غرق نشه
یادت باشه دفعه بعد لباس غواصی هم تهیه کنی
قربون خنده هات
میبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم!