نصف تاریخ عاشقی آب است
نصفِ تاریخ عاشقی «آب» است
قصههایی عمیق و پراحساس
قصههایی پر از فداکاری
قصههایی عجیب، اما خاص
قصۀ آبِ چشمۀ زمزم
زیرِ پاکوبههای اسماعیل
قصۀ نیل و حضرت موسی
قصۀ آن گذشتنِ حسّاس
قصۀ حفظِ حضرت یونس
توی بطن نهنگ، در دریا
یا که نفرینِ نوحِ پیغمبر
بر سرِ مردمِ نمک نشناس
قصۀ ظهر روز عاشورا
بستنِ آب روی وارثِ آن
کربلا بود و یک حرم، تشنه
کربلا بود و حضرتِ عباس
بین افسانههای آب و جنون
قصۀ تازهای اضافه شده :
قصۀ بیست و هفت سالهای از
صد و هفتاد و پنج تا غواص…
سلام عزیز دلم این پست برای روزهایی بود که فکر می کنم دل تمام مردم ایران شکست و اون خبر پیدا شدن صد هفتاد و پنج غواص که مظلومانه با دست بسته زنده به گور شدند
و بعد از چند هفته تعدادی از این کبوترهای سبک بال مهمان شهر ما بودند و بین اشک و ناله و عزاداری مردم تشییع شدند .
امیدوارم که بتونیم کمی از فداکاری این دریادلان رو جبران کنیم
امیررضا در حال زیارت شهدا
جای ماهی کجاست؟ در دریا
پس چرا زیر خاکها بودند؟
ماهی و خاک! قصه تلخی است
کاش در آبها رها بودند
دست بسته به شهر آوردند
صد و هفتاد و پنج ماهی را
ماهی و دست بسته زیر خاک!
من نمی فهمم این سیاهی را