پسر هنرمندم
سلام نفس مامان
عزیز دلم ببخش که دیر به دیر میام و برات پست جدید می زارم .
فدای گل پسرم برم که خیلی شیرین زبون تر شدی و حتی اسم فامیل خودت و هدیه خانم دختر عمه سمیه رو اونقدر قشنگ می گی که می خوام بخورمت البته اسم فامیل ثنا (ننا به زبون خودت) برات سخته ولی یه چیزی می گی تو همون مایه ها
خیلی از کلمات رو واضح ادا می کنی و جمله بندی هات هم بعضی وقت ها خوبه و بعضی وقت ها هم هی تعریفی نداره ولی در کل دیگه همه منظورت رو می فهمن .
تو ماشین که می شینی تمام مشکلات رو از چشم راننده می بینی مثلا اگر آفتاب تو چشمت باشه به راننده که معمولا باباس تذکر می دی و حتی اگر یه لحظه احیانن ماشین یه تکونی بخوره که شما رو ناراحت کننه سریعا موضوع رو به صورت جدی به بابا تذکر می دی و یه حرکت خیلی باحال داری اینکه بعد از عصبانیتت یا تذکر دادن یه چیزی بعد به حالت جدی یه اِاِاِه هم می گی که اونموقع دیگه واقعا می چلونمت
وقتی هم که من بشینم پشت فرمون سریع یاد آوریم می کنی که کمربنددت رو ببندم
20 کلمه انگلیسی رو هم حفظ کردی و خیلی با نمک ادا می کنی .
یه اتفاق دیگه اینکه به پیشنهاد یکی از دوستام دیگه نصفه شب ها از خواب بیدارت نمی کنم تا ببرمت دستشویی چون می گفت ممکنه عادت کنی و همیشه مجبور باشم خودم بیدارت کنم تا بری دستشویی و شکر خدا هر ساعتی که احتیاج داشته باشی خودت بیدار می شی و ازم می خوای تا ببرمت دستشویی حتی یکروز تا ساعت 10 صبح برای دستشویی رفتن بیدار نشدی ولی با این حال مشکلی پیش نیومد.
خیلی چیزهای دیگه هم هست که الان حضور ذهن ندارم
اما بریم سراغ هنرهات
دفتر نقاشی جدیدت
تا بابایی دراز کشید یکم خستگیش بیرون بره برچسب هایی رو که خاله بهت داده بود از تو کشوی کمدت بیرون آوردی و دست بابایی رو تزیین کردی
برج سازی رو سر بابایی
و اینم نمونه کامل شده برج
مهارت می خواد ها می دونی چی می گم مهااااااارت
و حالا ساخت پارکینگ چند طبقه در ارتفاعات
و اینم یک اتوبان جدید
ساخت ماشین چند طبقه
اینم نی نی کوچولو که توسط امیری با برگ گلهای بیچاره خاله تزیین شده
خاله اومد ناراحت نمی گه چرا برگ ریخته رو دخترم می گه برگ گل ها رو کنده دارین ازش عکس می گیرین!
اینم هنر جدید استتار امیری با بادکنک فقط برای این پاش احتمالا جایی پیدا نکرده
امیر در حال خوردن به قول خودش آبالو
فکر کنم این جوجه اولین کسی باشه که موز رو با سس خورده
من که تحمل دیدن این صحنه رو نداشتم تازه روزه هم بودم دیگه بدتر
اینم یه جای دنج برای بازی کردن
و اما اینکه این فسقلی عاشق این کارت هاست به قول خودش (آرت)
و همینطور این جورچین
در آخر اینکه این عکس ها خیلی با تاخییر گذاشتم تقریبا برای اول ماه رمضون ولی دلم نیومد نزارم .
و اینکه کلی کلمه و کار جدید یادگرفتی که اگه بخوام همه رو بزارم خیلی می شه و لی نمی دونم چرا جدیدا زیاد عکس نمی گیریم شاید برای این باشه که خیلی این روزها ذهنمون درگیره در هر صورت سعی می کنم تا جایی که در توانمه خاطراتت رو ثبت کنم عزیز دلم.